همزمان با پیشرفت در ساخت هواپیماهای بال ثابت ، کشتیهای هوائی (dirigibles ) ، که بدنه آنها برخلاف بالونهای هم خانواده خود از مواد سخت ساخته می شد ، نیز در حال پیشرفت بودند. در واقع کشتی های هوائی ، در مقایسه با هواپیماهای بال ثابت ، برای دهه های متمادی ظرفیت و قابلیت بالاتری در حمل کالای صرف داشتند.
نحوه طراحی و پیشرفت کشتی های هوائی بیشتر مدیون تلاشهای کنت فردیناند فن زپلین (Ferdinand von Zeppelin) میباشد .
ساخت اولین کشتی هوائی زپلین (Zeppelin) در سال 1899 میلادی و در یک سالن مونتاژ شناور بر روی دریاچه کانس تنس(Lake Constance) درخلیج مانزل(Bay of Manzell) در شهر فریدریسک هافن آلمان ، شروع شد. از آنجا که سالن شناور بر روی آب را میتوان براحتی در جهت باد قرار داد ، این روش برای آسان تر شدن شروع عملیات ، که مشکل ترین قسمت کار نیز بود ، مورد استفاده قرار گرفت. اولین نمونه کشتی هوائی ، LZ 1 (حروف اول Luftschiff Zeppelin) که طولی برابر با 128 متر داشت ، توسط دو موتور دایملر ، هر یک به قدرت 6/10 کیلو وات ، به حرکت در میآمد ، و برای ایجاد توازن محفظه موتورها (nacelles) به گونه ای در زیر بدنه نسب میشد که تعادل وزنی همواره بر قرار باشد .
نخستین پرواز زپلین در دوم جولای سال 1900 میلادی صورت پذیرفت. اولین پرواز LZ 1 فقط 18 دقیقه طول کشید. این حادثه به دلیل شکسته شدن دستگاهی که با استفاده از جهت و سرعت باد تعادل وزنی را کنترل میکرد ، رخ داد. پس از تعمیر LZ 1، فن آوری مورد استفاده توانائی های باالقوه آنرا در پروازهای بعدی نشان داد ، به طوری که توانست رکورد سرعت کشتی هوائی فرانسوی(La France) را که 6 متر بر ثانیه بود با اختلاف 3 متر بر ثانیه بشکن ، ولی با این این وجود نتوانست نظر سرمایه گذاران را به خود جلب نماید. چندین سال سپری شد تا وی مجدداً توانست سرمایه کافی ، برای به ثمر رساندن پروژه خود ، کسب نماید.
لانگلی ، پس از موفقیت پروژه فرودگاه شماره 5 و متعاقب آن فرودگاه شماره 6 ، تلاشهائی را برای جلب سرمایه گذاری لازم به منظور ساخت نمونه ای واقعی از طرح خود که قادر به حمل سرنشین بود ، آغاز نمود. در پی این تلاشها وی موفق به کسب حمایت پنجاه هزار دلاری دولت وقت شد ، که شاید کسب این موفقیت در اثر فشار آغاز جنگ آمریکا و اسپانیا ( Spanish-American War ) بوده است. لانگلی ساخت نمونه ای در مقیاس بزرگتر به نام فرودگاه آ (Aerodrome A) را طراحی کرد، و به دنبال آن با نمونه کوچکتری با مقیاس یک چهارم کار را آغاز نمود که در 18 جون سال 1901 میلادی دو بار به پرواز در آمد، و مجدداً در سال 1903 میلادی با یک نمونه جدیدتر و با موتوری قویتر آزمایشات خود را ادامه داد .
پس از آزمایشات ظاهراً موفقیت آمیزی که با نمونه های اولیه انجام داد ، تلاش وی معطوف به رفع مشکلات موتور و همچنین ساخت موتور مناسب ، شد. او برای ساخت موتور قراردادی با استفان بالزر انعقاد کرد ، ولی نتیجه کار مایوس کننده بود زیرا وی انتظار 12 اسب بخار ( 9 کیلو وات ) را داشت ولی در عمل موتور مذبور فقط 8 اسب بخار (6 کیلو وات) قدرت خروجی داشت. پس از آن دستیار لانگلی ، یعنی چارلز مانلی ، مجدداً بر روی طرح مذبور کار کرد و موتوری با پنج سیلندر که محورهای آن با آب خنک میشد طراحی کرد که 52 اسب بخارقدرت داشت و سرعت آن 950 دور در دقیقه بود ، شاهکاری که سالها طول کشید تا کسی بتواند نسخه دیگری از آن بسازد. حالا دیگر لانگلی می توانست با کنار هم گذاشتن دو عامل ، یعنی نحوه طراحی و همچنین توان کافی به آینده بیشتر امید داشته باشد .
به دلیل ترسی که لانگلی داشت ، حاصل تلاش وی هواپیمائی بود که بنظر میرسید بیش از حد شکننده باشد. وی ظاهراً تاًثیر مقیاس حداقل (minimum gauge) اندازه بدنه را نادیده گرفته بود، و همین امر موجب شده بود تا مدلی را که از روی نمونه کوچک اولیه طراحی کرده بود ، به اندازه ای سنگین بسازد که نتواند وزن خود را تحمل کند. در اواخر سال 1903 میلادی وی طرح خود را دو بار به پرواز درآورد، و در هر دو بار فرودگاه ( نام هواپیمای لانگلی ) تقریباً بلافاصله پس از پرواز در آب سقوط کرد. تلاشهای بعدی وی به منظور جلب سرمایه گذاری برای آزمایشات بعدی به شکست انجامید، و کار او در همین مقطع به پایان رسید .